زبانحال حضرت علی علیه السلام در شهادت حضرت زهرا
اشـک من است نـم نـم بـاران بی کسی بغض گـلـو است آیت پـنهـان بی کسی باید که از مـدیـنـه به جـایـی دگر رویم زهـرا، مـدینه هم شده زنـدان بی کسی یک عـمـر میـزبـان دل بی کسـان شدم حـالا بـبـین عـلـی شده مهمان بی کسی پرسیدی از چه زانوی خود را بغل کنم؟ این است چون نـشـانه دوران بی کسی این روزها مغـیـره شده خـار چشم من جز صبر نیست چاره و درمان بی کسی لـبـخـنـد تو بـرای دل خـسـتـۀ من است چون آب، روی آتش سـوزان بی کسی ای کاش اجـل سراغ مرا هم گرفته بود مرگ است، بی تو فاطمه پایان بی کسی |